بگو تا آخر هستی

ساخت وبلاگ

benamesokot

من بودم و تنهایی و یک راه بی انتها

یک عالم گله و خدایی بی ادعا

گم شده بودم میان دیروز و فردا

تا تو را یافتم.. با تو خودم را یافتم

صدایت در گوشم پیچید

نگاهت در چشمانم نقش بست

نشان دادی به من آنچه بودم

آری، با تو رسیدم من به اوج خودم

نامم را خواندی.. گفتی بارانم

بارانی شد دل و چشمانم

آری بارانی شدم تا ببارم

اما ای کاش بدانی تویی آسمانم

بی تو نه معنا دارد باران

نه معنا دارد خورشید و نه رنگین کمان 

ای که شبیه تر از خود به منی

بگو تا آخر راه با من هم قدمی

بنام سکوت

خدا برایم کافیست!

عشق کورکورانه...
ما را در سایت عشق کورکورانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamesokot بازدید : 226 تاريخ : شنبه 1 دی 1397 ساعت: 17:45